در پس پست قبل
به نام خدایی که همین نزدیکی است
با توجه به سوالاتی که یکی از خوانندگان وبلاگ (با تشکر از ایشان)، در مورد پست پیشین مطرح کردند؛ میتوان بحث را اینگونه به پیش برد...
بررسی از دیدگاه نظر رهبری
پیش از هر چیز باید ببینیم که آیا این دو مورد، یعنی خرید گوشی آیفون و پیروی از حرف رهبری بهطور همزمان جمعپذیر هستند یا نه؟ برای این منظور هم به اطلاعات نیاز داریم و هم به انجام پروسهی فکری. تا جایی که زمان به من اجازه داد تحقیقکنم، به ویدئوی زیر رسیدم:
سخنان رهبری در مورد واردات گوشی لوکس
که در آن مخاطب هیئت دولت (پیشین) است و از آنان خواسته میشود که واردات گوشی لوکس را کنترل کنند؛ و اینکه مقدار بسیار زیادی ارز صرف واردات گوشی لوکس (آن هم از نوع آمریکایی) به ایران میشود را مذمت میکنند. پس تا بدینجا مخاطب دولت و مذمت واردات است.
حال باید ببنیم که چرا باید با واردات گوشی لوکس به داخل ایران مخالفت صورت بپذیرد؟ به نظر من مهمترین مساله، لوکسبودن گوشی است. منظورم بحث تجملگرایی نیست؛ بلکه منظورم خروج بیش از حد ارز از کشور است به ازای ویژگیای که به آن اندازه (در شرایط فعلی) نمیارزد و روی اقتصاد تاثیر گذاشته. این مساله (کنترل واردات کالای لوکس) خیلی بحث سلیقه نیست؛ اینجا بحث اقتصاد مطرح است و با تماشای مجدد ویدئوی صحبتهای رهبر این مساله مشخص است...
اگر از این دید به مساله نگاهکنیم، میبینیم که رهبر به هیچ وجه در بحث سلیقه وارد نشدهاند. کمااینکه اگر سلیقهی من چیزی را بطلبد که به ضرر یک اجتماع است، حق ندارم روی سلیقهی خودم پافشاری کنم. در واقع اصلا صحبت رهبری در مورد خرید نبوده! در مورد واردات است.
نظر شخصی خودم در مورد (اکثر) محصولات اپل
میخواهم کمی رک باشم و نظرات فنی خودم در مورد گوشیهای اپل را بیپرده بیان کنم. در یک جلمه: «به نظرم آیفون، بسیار مزخرف است»
- در چند سال اخیر بسیاری از سیاستهای طراحی خود را ۱۸۰ درجه تغییر داده است.
- فایل منیجر ندارد، مگر اینکه آنرا Jail-Break کنید.
- مارکت اپلیکیشنهای آن رسما کشورمان را تحریم کرده.
- وقتی وباپلیکیشن مینویسم، مرورگرِ تافتهی جدابافتهی آن (سافاری) رفتار متفاوتی با بهترین مرورگر یعنی Firefox (و Google Chrome که هستهی آن را کپیبرداری کرده) و حتی ورژن آخر Microsoft Edge دارد و برای توسعهی برنامهی سازگار با این مرورگر، به یک گوشی آیفون نیاز دارید؛ چرا که مرورگر آن هیچجای دیگر نصب نمیشود.
- افتخار میکند به این که سیستمعاملش با سختافزارش Matched است و High Performance کار میکند، حال آنکه هنر این است که سیستم عاملی بنویسی که روی همه چیز کار کند و بهینه باشد، مثل Ubuntu 20.04 (که ورزن ۲۲ آن هم به زودی عرضه میشود) و اسطورهی این امر (که متاسفانه امنیت ندارد) یعنی ویندوز.
- به هیچوجه امکاناتی مثل S-Pen سامسونگ ارائه نمیدهد.
- سیستمعامل آن شدیدا Closed-Source است.
- بلوتوث محدود، هندزفری محدود، شارژر محدود
- SD Card نباید بخورد؛ چون شما باید مجبور شوید پول برای حافظهی داخلی بالاتر بدهید و نیز به استفاده از Apple Cloud Storage وادار بشوید.
- با همهی اینها، قیمتی شدیدا بالا را تجربه میکنید که توجیه آن High Quality Design and Implementation است و قسم به گوشیهای شکستهی آیفون، که این توجیه آنقدرها هم قوی نیست!
نظر شخصی من در مورد آیفون زینب سلیمانی
نظر شخصی است. به پای همکیشان من نوشته نشود چون ممکن است من در جهل مرکب باشم.
معتقدم ایشان نه جرمی مرتکبشده، نه گناهی، نه حرکتی مقابل رهبری انجام داده... من در مورد گوشی آیفون او نظرِ قاطعی نمیدهم، چون نمیدانم چرا این گوشی را در دست داشت. اما حتی اگر این گوشی را خریده باشد و بیاید جلوی دوربین و همان حرفهایی را بزند که یک خانم سلبریتیِ تپل (معمولا انسان با خوردن تپل میشود و معمولا معدهی پر، عقل را ضعیف میکند) زمانی زدند (و یک معذرتخواهی ساده هم نکردند)، چون فرزندِ مردی است که امنیت کشورم را مدیون ایشان هستم، از او دفاع میکنم و نمیگذارم کسی آبرویش را ببرد و این را کوچکترین دِین خودم در مقابل پدر این آدم میدانم.
اما مثل هر انسان دیگری، اگر کسی نظر من را در مورد خرید گوشی آیفون بپرسد، اگر صلاح در گفتن حقیقت (و نه سکوت) باشد، همان حرفهای بالا را میزنم!
دوستانی که از فرزند سردار سلیمانی خوب دفاع نکردند
کار این دوستان اشتباه است؛ زیرا خداوند در قرآن کریم فرموده: یا ایّها الّذین امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سدیدا
اما من با این افراد هم دعوایی ندارم، چون میدانم اینها قصدشان این بوده که از دخترِ این بزرگمرد دفاعکنند؛ منتها راه را اشتباه رفتند و مولای متقین فرمود: انما الاعمال بالنیات...
خداوند به انگیزهی دلها آگاه است و این حرکت ناشیانهی اینها را اگر صلاح بداند اصلاح میکند؛ اگر هم صلاح نداند، باز هم من چیزی را از دست ندادهام، زیرا با اینان دعوا نکردهام!
احترام به همهی سلیقهها
روزها و ساعتها و دقایق زیادی در مورد این عبارت فکر کردهام... در این ساعتی که این متن را مینویسم، نظرم این است که «تقریبا» باید به همهی آدمها احترام بگذاریم نه همهی سلایق؛ آن هم در صورت وجود شرایط.
برای مثال فردی که مرتبا بیاحترامی میکند، نباید بیشتر از حدی به او احترام گذاشت؛ زیرا به ضرر خودش است و باعث میشود بیشتر در جهل مرکب فروبرود. مهربانی به چنین فردی، این است که در اوقاتی که در جمع نیست به او بیاحترامی کنید تا طعم آن را بچشد. اگر این طعم برایش دلپسند بود شما باید خود را نجات بدهید و از چنین فردی دوری کنید تا سالم بمانید! و اگر دلپسند نبود، سعی میکند خودش را اصلاح کند.
اما احترام به همهی سلایق به نظرم درست نیست؛ زیرا سلیقه (در معنای عام آن) امری برخواسته از ناخودآگاه مغز است و ناخودآگاه مغز با تکرار تاثیر میپذیرد و اگر چیزی باطل و مضر باشد و عدهای برای منافع شخصی خودشان آن را تکرار کنند، مغز بسیاری از افراد آن چیز غلط را میپسندد. مثل پفک، پیتزا، شلوار لی پاره، اخیرا همجنسگرایی در اروپا و ... . پس اگر به سلیقهی اینان احترام بگذاریم، باعث میشویم در جهل مرکب فرو بروند.
نکته اینجاست که بین احترام گذاشتن، احترام نگذاشتن و بیاحترامی کردن تفاوت وجود دارد. در اغلب موارد، ما نباید به سلایق غلط «جسارت کنیم» اما به این معنی نیست که به این سلایق احترام محض بگذاریم!
البته هنر این است که تشخیص بدهیم آن سلیقه برای فرد بُت شده یا نه؟ اگر بُت شده که به هیچ وجه نباید بیاحترامی کنیم، زیرا او هم جوش میآورد و بیاحترامی میکند!
کامنت سوم ان شاء الله در پست بعد!