خزنده ۴

به نام خدایی که همین نزدیکی است...

و اکنون، خزنده به عدد ۵۸۴۳۵۷ رسیده... بله... به نظر می‌رسد که کم‌کم دارد به یک آستانه‌ی اشباع میل می‌کند... شاید این مساله به این معنی است که از بین ۵ قاره‌ای که در نظریه‌ی گراف‌های جهت‌دار داریم، پس از روز اول به قاره‌ی مرکزی که Heavily Connected است رسیدیم و به همین دلیل در روزهای دوم و سوم ناگهان ۴۰۰ هزار گره جدید پیدا شدند در حالی که اکنون سرعت خیلی کم‌تر شده...

خزنده ۳ و خرید لپ‌تاپ

به نام خدایی که همین نزدیکی است...

و امروز صبح، بالاخره تصمیم گرفتم که یک لپ‌تاپ جدید بخرم. یک عدد لپ‌تاپ Lenovo ThinkPad T460s خریدم و اولین کاری که کردم این بود که روی آن سیستم عامل Lubuntu 20.04 ریختم. سیستم خوبی است و به نظرم از نظر مکانیکی هم استحکام بالایی دارد. خدا را شکر.

مساله‌ی زبان فارسی که قبلا مشکل داشت را هم توانستم حل کنم. با نصب IBus که یکی از Extensionهای آن زبان فارسی را هم به خوبی پوشش می‌دهد، دیگر مساله‌ی کیبورد را نداریم؛ در هر صورت هنوز ترکیب کلیدهای سوییچ بین زبان‌ها مشکل دارد و به جای Win+Space باید Shift+Win+Space زد که کار سختی است.

همین الآن خزنده به عدد ۵۳۳۳۰۹ رسیده. از یک چیز حسرت میخورم و آن این است که ای کاش یک نمونه‌گیری از تعداد کل اعداد خزنده را از ابتدای کار انجام می‌دادم تا نمودار رشد تعداد را هم داشته باشیم... در کنار آن یک چیز دیگری که آن هم حسرت‌آور است این است که یادم نیست دقیقا خزنده کارش را از کدام وبلاگ شروع کرد؟! کاش نام آن وبلاگ را ذخیره می‌کردم...

 

آپدیت جدید سایت و وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

بالاخره قالب سایت و وبلاگ را آپدیت کردم...

راستی کراولر به تعداد ۴۸۸ هزار و ۴۸۳ عدد رسیده...

شب خوش!

آموزشی خوب در مورد تعویض باتری CMOS لپ‌تاپ

به نام خدا

با سلام

این ویدئو محتوای بسیار خوبی برای آشنایی با برخی مباحث تعمیرات فوری لپ‌تاپ دارد (یک سری ویدئو هستند و می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید):

https://www.youtube.com/watch?v=uL97XhontSo

خزنده ۲

بسم الله الرحمن الرحیم

و اکنون که ساعت ۶:۴۲ دقیقه صبح است، مجددا خزنده را چک کردم و تعداد صفحاتی که درآورده رسیده به ۳۸۰ هزار صفحه. یک مشکلی که کم‌کم دارد پیش می‌آید میزان حافظه‌ی دیسکی است که اشغال می‌شود. الآن ۶.۳ گیگ فضا برای کش کردن صفحات html از دیسک گرفته که اگر کنار آن خودِ MongoDB را هم در نظر بگیریم بیشتر هم باید حساب کرد.

بلاگفا چندسال پیش ادعا کرد که ۱ میلیون بلاگ دارد. پس با این حساب، با یک محاسبه‌ی سرانگشتی، باید نهایتا حدود ۱۶.۶ گیگابایت فضا از دیسک مصرف بشود که میزان کمی نیست!

فعلا صبر کنیم که ان الله مع الصابرین!

خزنده

بسم الله الرحمن الرحیم

در حالی که بخش بالایی صفحه‌ی لپ‌تاپ همسرم که الآن زیر دست من است به طرز بی‌رحمانه‌ای عدد ۲۳:۱۷ را نشان می‌دهد؛ تصمیم گرفته‌ام که آخرین دقایق بیداری این شبانه‌روزم را صرف نوشتن این مطالب کنم.

از ۵ شنبه‌ی هفته‌ی پیش (دقیقا روزی که لپ‌تاپم به مشکل خورد و روشن نمی‌شود) تا همین لحظه، روزهای عجیبی را پشت سر گذاشته‌ام. البته حاصل زیادی هم برای من داشته است. کامپیوتر خانگی‌مان را مجبور شدم مجددا راه بیاندازم و روی آن Lubuntu 20.04 نصب‌کنم، که واقعا تجربه‌ی خوبی بود. از این به بعد می‌دانم که بسیاری از سیستم‌های در دست را می‌توان با نصب این سیستم‌عامل راه‌انداخت و مورد بهره‌وری قرار داد.

روی Crawler وقت گذاشته‌ام و مصمم هستم که برای جلسه‌ی بعدی درس شبکه‌های مجازی (البته بیشتر می‌توان گفت Network Science) دکتر اسدپور حاصل Crawling را آماده‌کنم و برای کلاس ارائه‌دهم. کراولر را روی سرورم بارگذاری کرده‌ام و سرور بیچاره نالان در حال کراول‌کردن بلاگفا است. آخرین باری که MongoDB را چک‌کردم، حدود ۲۳۰ هزار وبلاگ درآورده که عدد جالبی است. راستی تا اینجا به‌طور متوسط هر وبلاگ به ۵ وبلاگ دیگر لینک‌داده.

اگر طبق مدلِ آقایان Erdos-Renyi بخواهیم تحلیل کنیم (که خیلی تحلیل دقیقی نیست، بخصوص به‌خاطر اینکه بلاگفا یک گراف جهت‌دار است، نه بدون جهت!)، برای اینکه کل شبکه‌ی بلاگفا یک شبکه‌ی متصل باشد و با فرض اینکه کلا ۱ میلیون بلاگ داشته‌باشد، لازم است که متوسط نرخ لینک 13.8 باشد. پس بلاگفا جامعه نیست.

اما در هر صورت اتفاق عجیبی را امروز تجربه‌کردم. وقتی حدود ساعت ۱۳ ظهر که کار کدنویسی Crawler تمام‌شد اسکریپت اصلی را روی سرور ران کردم، آدرس یک وبلاگ تصادفی (که چندتایی لینک داده بود) را از صفحه‌ی لیست وبلاگ‌های به‌روزشده‌ی بلاگفا برداشتم و به عنوان اولین گره به Crawler دادم... باورم نمی‌شد که بعد از ۱۰ ساعت از آن نقطه به ۲۳۰ هزار برسم!

با خودم فکر میکنم که دنیای واقعی هم اینچنین است. ارتباطات بین انسانی خیلی عجیب هستند... ممکن است که به سادگی یک رفتار شما روی رئیس جمهور یک کشور در قاره‌ای دیگر تاثیر داشته باشد...

پس باید خیلی مراقب باشیم. البته با توجه به اینکه در کشوری زندگی می‌کنیم که در آن حکمت اسلامی سال‌ها قدمت دارد، چنین گزاره‌هایی را بسیار شنیدیم... اما عمل به آن چه دشوار است!

و من الله التوفیق!

کلاس آرم و مرور خاطرات

به نام خدایی که همین نزدیکی است

شاید فرصتی نصیب من شده تا همین متن را بنویسم. هم‌اکنون در دفتر مدیریت آموزشگاه رادمان نشسته‌ام. در واقع نیم ساعت زودتر رسیده‌ام! با خودم که فکر می‌کنم می‌بینم که اگر انصاف داشته باشیم به سادگی متوجه می‌شویم که خداوند دنیا را چقدر هدفمند آفریده است!

و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

دقیق یادم نیست، اما تا جایی که حافظه یاری می‌کند، ۷ یا ۸ ساله بودم که اولین بار پدرم رایانه‌ی خانگی‌مان را خریداری کردند و یکی از دوستان ایشان که مهندس کامپیوتر بود این سیستم را در خانه‌مان راه‌اندازی کرد. روی آن ویندوز ۹۸ نصب بود. دوستانی که علاقه‌مند بوده‌باشند و روند توسعه‌ی ویندوز را بررسی کرده‌باشند و نیز سایر دوستانی که سنشان بیشتر از من است و از ابتدای امر با ویندوز کار کرده‌اند، می‌دانند که ورژن‌های ابتدایی ویندوز DOS-Based بودند. در واقع ویندوز در آن روزها یک سیستم‌عامل مستقل نبود، بلکه خودش یک برنامه‌بود که روی MS-DOS اجرا می‌شد. پس از ورژن‌های ابتدایی ویندوز بود که مایکروسافت ویندوزهای NT را هم توسعه داد که امروزه به ویندوز ۱۱ انجامیده.

در بین ویندوزهای DOS-Based نیز اولین ورژن ویندوز (Win 1.0) و دومی یعنی Windows 2.0 و سپس ورژن جدی‌تر و معروفِ ویندوز 3.1 که تا سال ۱۹۹۳ توسعه یافتند، کمی متفاوت با بقیه هستند. این سیستم‌ها به گونه‌ای هستند که شما ابتدائا DOS را بوت می‌کنید و سپس روی آن برنامه‌ی ویندوز را باز می‌کنید! اما ویندوز ۹۵ و ۹۸ با اینکه روی DOS اجرا می‌شوند، ساختار آنها به گونه‌ای است که مستقیم پس از بوت‌شدن DOS آنها نیز اجرا می‌شوند و این پروسه خودکار شده!

بگذریم...

روزی تمامی ویندوزها را در یک کلیپ توضیح می‌دهم، انشاءالله...

۸ سالگی من با این ویندوز ۹۸ گذشت، تا اینکه وقتی در ابتدای ۹ سالگی بودم، مادرم که از علاقه‌ی من به کامپیوتر به خوبی باخبر بودند، روزی یک کتاب برنامه‌نویسی از کتابخانه‌ی مدرسه‌شان برای من قرض کردند و آن کتاب چیزی نبود جز آموزش QBasic!

من ابتدا بدون اینکه بدانم چه‌کار می‌کنم، برنامه‌های QBasic را در محیط آن رونویسی می‌کردم و اجرا می‌کردم و کیف می‌کردم! روزهای خوبی بود و ریشه‌های علاقه‌ی من به برنامه‌نویسی را باید در این روزها جست!  تا اینکه ناگهان اتفاقی عجیب افتاد. هارد ۳ گیگابایتی این کامپیوتر به حدی Bad Sector گرفت که ویندوز آن دیگر بالا نمی‌آمد.

و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم!

ادامه دارد!