به نام خدای حق

در حالی که کمتر از ۱۵ دقیقه به آغاز یکی از امتحانات دوره‌ی دکتری باقی ما‌نده؛ سعی می‌کنم که افکارم را که چند روزی است درگیر ماجرای گوشی آیفون دختر سردار سلیمانی بوده اینجا پیاده کنم... باشد که بعدها به کار خودم یا دیگری بیاید!

زمانی می‌اندیشیدم که چه پیچیده‌شده روزگار! اما وقتی گلستان سعدی و نیز سرگذشت پیشینیان در قرآن را بیشتر خواندم، دریافتم که اوضاع (حداقل) از بعد از وفات پیامبر همینگونه پیچیده و فتنه‌ناک بوده. البته شاید بتوان گفت که این روزها کمی بیش از پیش پیچیده‌شده.

وقتی عکس دختر سردار سلیمانی با دوستش منتشر شد؛ شاید یکی از اولین اتفاق‌ها گارد گرفتن عده‌ای و دفاع عده‌ای از او بود... کار به جایی رسید که نامه‌ی نسبتا سرگشاده‌ی «برای دخترم زینب» و «برای خواهرم زینب» و ... نیز از روی جبهه‌های موافق در فضای مجازی منتشر شد.

اما سوالی در درونم وجود دارد که تقریبا جوابش را می‌دانم...

اینکه رهبر گفته‌اند سعی‌کنید گوشی آمریکایی وارد نشود و مصرف نشود قبول؛ اما واقعا هنوز هم فکر می‌کنید اگر یک جوان دهه هفتادی یک گوشی «که در بازار داخلی وجود دارد» را خریداری کند جرم مرتکب شده؟

هر کس که مرا می‌شناسد می‌داند که از محصولات اپل متنفرم و بیشتر از آن از خرید چیزی که داخل کشور معادل آن وجود دارد. اما بیش از اینها از «وارد کردن اجناس آمریکایی دارای مشابه داخلی» متنفرم. و به همین سادگی؛ با متهم کردن زینب سلیمانی چند نکته را از یاد می‌بریم:

  1. در خرید جنسی که داخل بازار حکومت اسلامی موجود است، گناهی نیست!
  2. بردن آبروی مومن از خراب‌کردن کعبه بدتر است.
  3. شاید او برای کاری این گوشی را استفاده می‌کند که فقط با این مدل می‌شود. مثلا دوربین پرکیفیت همراه می‌خواهد و ...

حضرات انقلابی که نامه به خواهرم زینب و دخترم زینب و ... نوشتید! اگر در دوران حضرت زهرا (س) بودید و پیامبر باغ‌های فدک را به دخترشان می‌بخشیدند؛ شما نامه‌ای به دخترم زهرا و نامه‌ای به خواهرم زهرا نمی‌نوشتید؟!؟!؟!؟! شاید هم اگر عمر ایشان جواب می‌داد نامه‌ای به پیامبرم محمد (ص) می‌نوشتید؟!

و منه التوفیق

التماس تفکر