به نام خدایی که همین نزدیکی است

امروز عزیزی از من پرسید: «آیا انقلاب دموکراتیک اسلامی در ایران وقتش بود؟ آیا آدم‌های آن موقع اصلا می‌فهمیدند با خواستن دموکراسی چقدر مسوولیت خودشان را سنگین می‌کنند؟ آیا برای دموکراسی آماده بودند؟»

به فکر فرو رفتم و افکارم را در اینجا می‌نویسم:

چندین وقت پیش نظریه‌ای را خواندم که متاسفانه اسم آن یادم نیست...
اما در برخورد با یک ایده‌ی نو، اجتماع را به ۵ دسته تقسیم می‌کرد:

۱. Innovators
۲. Early adopters
3. Early Majority
4. Late Majority
5. Laggards

شاید اگر گریزی به این نظریه‌ی جالب بزنیم، بتوانم اینگونه بگوییم:
«وقتی که گروه ۱، ۲ و بخشی (کم یا زیاد) از ۳ خودشان خواستند تغییر کنند، باید حکومت دموکرات بشود.»

علت این استدلال:
چون وقتی گروه ۱ و ۲ و بخشی از ۳ بپذیرند، آمار نشان می‌دهد که سایرین هم خواهند پذیرفت. پس هر چقدر زودتر اقدام شود، در آینده اِلِمان‌های مسوولیت‌پذیر بیشتری داریم.

- به نظر می‌رسد که در ایران گروه ۳ و اندکی از گروه ۴ مسوولیت دموکراسی را دارند می‌فهمند و در اروپا گروه ۵ هم وارد شده... برای همین دموکراسی آنجا خیلی خوب‌تر دارد خوبی‌هایش را رو می‌کند!

البته این فقط یک نظریه‌ی شخصی است و از اعتبار علمی ساقط!!!! 😅

شاید، شاید و شاید بتوان گفت انقلاب مشروطیت گروه ۱ و بخشی از گروه ۲ را درگیر کرد و در این فاصله تا انقلاب اسلامی، بخشی از گروه ۳ هم درگیر شدند و وقتش بود... الآن بخش Majority دارند تبدیل می‌شوند و باید صبور بود...