#2 - لبخند
به نام خدا
سعیکن در دو حالت همیشه لبخند بزنی و تبسم داشته باشی:
یکی در حالت عادی (یعنی وقتی که
به نام خدا
سعیکن در دو حالت همیشه لبخند بزنی و تبسم داشته باشی:
یکی در حالت عادی (یعنی وقتی که
به نام خدا
برای من بارها این سوال پیش اومده که اصلا چرا استرس و سختی وجود داره و دوم اینکه حالا که وجود داره چه باید کرد؟
جواب سوال اول: (چرا؟)
چون این سختی و «رنج» برای این هستش که انسان مومن از غیر مومن و منافق جدا بشه. اگر رنج نبود همه ادعا میکردن ایمان دارن و عاشق خدا هستن و ...، ولی توی رنج و سختی معلوم میشه که چند-چند هستیم. خیلی مساله سختی نیست و توی زندگیهامون هزاران بار اینو چشیدیم... علاوه بر اون بهت تلنگر میزنه و باعث میشه بتونی حسابی بیشتر رشد کنی... توضیح میدم.
جواب سوال دوم: حالا چه باید کرد؟
اولا انسان مومن چون به خدا توکل داره، باید با آرامش و تسلط و طمانینه کارهاش رو پیش ببره. عجله و استرس و رفتار عجولانه واقعا نشونه از ضعف ایمان داره. برای همین این رنجها رو اصلا باید یک فرصت دید، «فرصتی برای خودسازی در خوابوندن استرس و افزایش قدرت تکیه به خدا». حالا چطور میشه از این فرصت استفاده کرد؟ باید استرست رو بخوابونی یا اگر نمیخوابه فرمون رو ندی دستش. برای کاری که بهت استرس میده (مثلا میتونه درسی/دانشگاهی باشه یا کاری باشه یا ...) برنامهریزی کن طوری که هم سایر ابعاد زندگیت مختل نشه و هم بتونی سرت رو بالا بگیری و بگی تلاشم رو کردم! اون موقع سعیکن به برنامه مقید باشی و برای اون کارت همونقدر وقت بذاری. اصلا نباید زمین و زمان را به هم بپاشی تا برنامهت بره جلو. زمین و زمان رو (که سایر بخشهای خلقت خداست) بپذیر و بدون تو یک جزئی از اون کل که خیلی خیلی خیلی بزرگتر از تو هستش! پس برای همونقدر از برنامهت که پیش میره خدا رو حسابی شکر کن!
ثانیا یک ضعف بزرگ و همیشگی خود من این بوده که همیشه میخواستم کامل باشم. باید بپذیریم که کامل بودن اون چیزی که توی ذهن ماست، نیست. چه بسا ما چیزی رو دوست داشته باشیم و به ضرر ما باشه و چه بسا چیزی رو بدمون بیاد و همون به نفعمون باشه (ما رو به کمال برسونه). پس باید این اصل مهم رو بپذیریم و «از شکست (ظاهری) اصلا نترسیم، چون اون خواست خدا بوده که شکست پیش بیاد». برای همین آدم باید کمکم روی خودش کار کنه تا «ناراحت نشه». البته به این معنی نیست که نباید از شکست درس گرفت. اگر شکست بخوری و ازش درس نگیری که بدترین کار رو کردی! ولی میخوام بگم شکست خوردن و ازش درس گرفتن شاید حتی از پیروز شدن و ازش درس نگرفتن بهتر باشه! کلا دنیا محل درس گرفتنه و آخرش هم باید ترکش کرد!
ثالثا، اگر استرس داری و ادامه داره، حتما بشین با خودت بررسی کن که ریشه این استرست چیه؟ یه نکتهی کلیدی برای اونایی که مومن به خدا هستن: «ریشه استرسها هرچی که باشه از یه نوع کُفر یا شرک اومده.»
بذار مثال بزنم:
ببین مثلا اگر خیلی استرس کنکور رو داری، احتمال این هستش که یا توسط خودت، خانوادهت، مدرسهت یا حتی جامعهی دور و برت، نتیجهی کنکور داره برات خیلی مهم تلقی میشه و انگار زندگی به کنکور بستگی داره! اینجوری که عملا کنکور شد مهمتر از خدا! این یه نوع شرکه! یا مثلا ممکنه که همیشه توی خانواده گفتن که تو گلِ سر سبدی و ازین حرفا و حالا به طور ناخودآگاه داری میترسی که اگر کنکورتو بد بدی به نامت خدشه بیافته که اینم یه نوع شرکه! چون برای خدا این مهم نیست که نام و سوادت چقدره و تو داری برای اسمت پیش مردم میجنگی در حالی که آبرو در اصل فقط روسفیدی پیش خداست و بندگان در اصل «پَشم هم نیستند!» (شامل خودم و خودتو و خواهرمو خواهرتو خواهراشون!!! هم میشه!)
یکی از بدترین انواع علل استرس، «برتریجویی» هستش. یعنی فرد میل به این داشته باشه که برتر باشه و در نتیجه همیشه به عنوان یک آدم خفن و اینجور چیزا «افراد دیگه بپرستنش»، «در اوج باشه» و «از همه بالاتر باشه». قرآن شدیدا این روحیه رو از آدم نهی کرده! و گفته اگر جلوی این روحیه رو توی خودت نگیری، بلیطت به جهنم قطعیه عزیز!
بشین خوب خودتو واکاوی کن و ببین مشکلت کجاست، بعدش حتما حتما حتما این دستور عارف بزرگ آیت الله بهجت رو به کار بگیر «دردهای ما از گناهان ماست و دوای دردهای ما استغفار از گناهانه». حالا بشین استغفار کن و هر وقت استرس اومد سراغت بازم استغفار کن. بیزاری بجو از اون علت و ریشه کُفرآمیز درون خودت که باعث این استرسه و از خدا بخواه که برات درستش کنه. اگر شکست خوردن در کاری که استرسش رو داری، کمک میکنه که این بُتِ درونی خودت بشکنه کجاش بده؟!
نهایتا به دوستانی که مشکلشون درسی / آکادمیک یا کاری هستش پیشنهاد میکنم که اولا ریشهیابی کنن و سپس اسغفار! ثانیا برنامهزیزی کنن، ثالثا با طمانینه پیش برن و به هیچ وجه خودکشی یا دِگرکشی (!) نکنن تا برنامهریزیشون پیش بره! رابعا و از همه مهمتر: استغفار یک کار لحظهای نیست؛ بهش تداوم بدید. هر وقت که استرس اومد سراغتون استغفار کنید و از ریشههای کُفرآمیز درون خودتون بیزاری به در کنید (!) و خودتون رو بازسازی کنید.
زندگی همینه!
سلام به دوست عزیزی که این پست رو دیده!
مدتی که مشاوره کنکور میدادم، دیدم که عدم توانایی تمرکز به خاطر درگیری مغز بچهها با مسائل عاطفی خیلی زیاد شده. از سمتی روشون نمیشه به پدر و مادرا بگن یا برن مشاوره (که یکی از بهترین راهحلها همینه!) یا اینکه اصلا وقتشو ندارن. بعدا دیدم توی دانشجوهای کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکتری و حتی اساتید عزیز (!) هم کم نیست!
برای همین یک برنامه تحت وب برای کمک به این مساله ساختم و الآن آماده استفاده هستش اما تست نشده.
دنبال یک نفر هستم که درگیر این مساله (درگیری ذهنی به خاطر مسائل عاطفی) باشه و تمرکزشو بخواد که به دست بیاره و یه مدت از این برنامه استفاده کنه ببینیم چقدر مفیده؟
قطعا در صورت کمک نام شما به عنوان تستر برنامه توی سایت میخوره.
هر کی اینو دید و اوکی بود، بهم بگه که راهنمائی کنم.
میتونید توی گفتینو همین سایت بهم پیام بدید (الآن آنلاینم) و یا توی ایتا بهم پیام بدید: 09355691989 (شماره کاری من)
سلام دوستان
کسی هست که این پیام رو ببینه و شکست عشقی خورده باشه و ناراحت باشه؟
اگر هست توی گفتینو بهم پیام بده.
ممنونم پیشاپیش
سلام به همهی دوستان
پیشا پستی در مورد گروه علمی و ارائهی هفتگی نوشته بودم. فقط یک نفر دیگه نیازه تا گروه راهاندازی بشه، ان شاء الله.
توضیح:
گروه علمی برای ارائهی هفتگی است. هر هفته هر عضو موضوعی رو مشخص میکنه و در هفتهی بعد (احتمالا آخر هفته) در حد نهایتا ۱۵ دقیقه نتایج تحقیقاتش رو به سایر اعضا ارائه میده.
اگر دوست داشتید عضو بشید لطفا شماره تلفنتون و پیامرسانی که استفاده میکنید رو کامنت خصوصی کنید تا برای هماهنگی بهتون پیام بدم.
سلام به همهی دوستانی که این پیام رو بخونن!
کسی هست که به حوزهی «مد لباس» و «رنگشناسی» علاقه داشته باشه؟
مهمترین چیز ذوق، درک هنری و علاقه به روانشناسی رنگ و لباس هستش.
اگر این ویژگیها رو داشتید، لطفا به من پیام بدید.
به نام خدایی که همین نزدیکی است...
سلام بر تو ای هارد پریده، هاردی که شامل برخی از مهمترین فایلهای دورهی PhD بنده هستی...
اندوه بزرگی است، چه باشی چه نباشی...
سلام و وقت هر کی این رو خوند به خیر
در یک اقدام عجیب، هر کس دوست داره تو یک گروه حداکثر ۵ نفره علمی عضو بشه، به من پیام بده.
نحوهی کارِ گروه:
فعلا دو نفر هستیم. یکیش خودمم.
به نام خدا
تتا روله فی پیچه سای هم هدینگه
از یادداشتهای ارسالی یکی از دوستان در پیامرسان به بنده، برای راهنمایی.
پینوشت: البته واقعا راهنمایی هستش، منتهی یکم خوندنش اگر در این بحر نباشید ممکنه عجیب باشه.
پینوشت: نگران نباشید با خوندنش جن و طلسم و ... نمیاد سراغتون.